بعد رفتنم طلایه خورشید روشنایی می آورد تموج انعکاس پردازش به اوج معانی نگاهی باران احساس می کنم لبریز از حد شادمانی ابرها گاهی با غروب توئم می شوند و شرح شگرف هستی به اوج زیبایی تداعی بعد رفتنم مهتاب می تابد تا پای عهد بسته ی با خورشید آرزویم در حال تکرار شدن است بعد رفتنم آب رودخانه ها جاری
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت